بسیارى از مسلمانانِ دوران اواخر شصت سالهى بعد از حادثهى هجرت - یعنى
پنجاه سالهى بعد از رحلت نبى مکرم - از حوادثى که میگذشت، تحلیل درستى
نداشتند. چون تحلیل نداشتند، عکسالعمل نداشتند. لذا میدان، باز بود جلوى
کسانى که هر کارى میخواستند، هر انحرافى که در مسیر امت اسلامى به وجود
مىآوردند، کسى جلودارشان نباشد؛ میکردند. کار به جائى رسید که یک فرد
فاسقِ فاجرِ بدنامِ رسوا - جوانى که هیچ یک از شرایط حاکمیت اسلامى و
خلافت پیغمبر در او وجود ندارد و نقطهى عکس مسیر پیغمبر در اعمال او ظاهر
است - بشود رهبر امت اسلامى و جانشین پیغمبر! ببینید چقدر این حادثه امروز
به نظر شما عجیب مىآید؟ آن روز این حادثه به نظر مردمى که در آن دوران
بودند، عجیب نیامد. خواص احساس خطر نکردند. بعضى هم که شاید احساس خطر
میکردند، منافع شخصىشان، عافیتشان، راحتشان، اجازه نداد که عکسالعملى
نشان بدهند. پیغمبر، اسلام را آورد تا مردم را به توحید، به پاکیزگى، به
عدالت، به سلامت اخلاق، به صلاح عمومى جامعهى بشرى سوق بدهد. امروز کسى
به جاى پیغمبر مىنشیند که سر تا پایش فساد است، سر تا پایش فسق است، به
اصل وجود خدا و وحدانیت خدا اعتقادى ندارد. با فاصلهى پنجاه سال بعد از
رحلت پیغمبر، یک چنین کسى مىآید سر کار! این به نظر شما امروز خیلى عجیب
مىآید؛ آن روز به نظر بسیارى از آن مردم، عجیب نیامد. عجب! یزید خلیفه شد
و مأمورین غلاظ و شداد را گذاشتند در اطراف دنیاى اسلام که از مردم بیعت
بگیرند. مردم هم دسته دسته رفتند بیعت کردند؛ علما بیعت کردند، زهّاد بیعت
کردند، نخبگان بیعت کردند، سیاستمداران بیعت کردند.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار جمعى از مردم قم به مناسبت قیام نوزدهم دى
19/10/1387