در طول این هزار و چهارصد سال هم مسئله همین است. اگر امروز مشاهده میشود که در ادبیات برخی از کشورهای غربی و در قلم و زبان سیاستزدگانی از اکناف دنیای غرب، نسبت به پیامبر اهانتی صورت میگیرد، مسئله همان مسئلهی جاهلیتِ دوران نخستین است. امروز هم آن کسانی که با پیغمبر درمیافتند و نام و یاد آن بزرگوار را مورد اهانت قرار میدهند، با پیام توحید او و با پیام عدل او و با پیام آزادگیای که او برای انسانها آورد دشمن و مخالفند. همهی کسانی که با ظلم، با فریب، با زورگویی، با تحقیر انسانها و با به بردگی کشاندن انسانها برای خود قدرت و ثروت فراهم کردهاند، با این پیام دشمنند؛ با پیام توحید مخالفند؛ پیام توحیدی که مردم را به عبودیت خدای واحد فرامیخواند؛ هرکس بندهی خدای واحد شد، بندهی خداوندان ثروت و مکنت و زور نخواهد شد. آن کسانی که زندگی خود را بر اساس تبعیض میان ملتها و آحاد بشر تنظیم کردهاند، پیام عدل پیامبر را نمیپسندند و با آن دشمنی میکنند؛ این دشمنیها آن روز هم نشانهی ضعف و ترس بود، امروز هم نشانهی ضعف و ترس است. آن کسانی که با پیامبر و با اسلام او مخالفت میکنند، کینهورزی میکنند، اهانت میکنند، از موضع ضعف به این رفتار ناشایست دست میزنند، نه از موضع قدرت؛ آن روز از پیام توحید و عدل پیامبر ترسیدند و احساس خطر کردند، امروز هم ـ که دل آحاد مردم در سراسر جهان تشنهی معنویت و متنفر از زورگویی زورمندان عالم است ـ از اسلام احساس خطر میکنند؛ اسلامی که پرچم عدل و مساوات در دست دارد، اسلامی که پرچم معنویت و عبودیت را در جهان برمیافرازد و بشر خسته شدهی از نظامهای مادی را به خود دعوت میکند. امروز هم مستکبران عالم و مزدوران آنها از ترسشان به پیغمبر اهانت میکنند؛ این نشانهی شکست آنهاست، نه نشانهی قوّت و قدرت آنها.